سفارش تبلیغ
صبا ویژن

2تا 2


روزی یکی از انصار که نامش ثعلبه بود نزد رسول خدا آمد و گفت یا رسول الله از خداوند بخواه به من ثروتی عطا نماید.حضرت فرمودند :ای ثعلبه قانع باش مال کمی که شکر آن را بجا آوری بهتر است از ثروت زیار که نتوانی شکر آن را بجای آوری.ثعلبه رفت و چند روز دیگر دوباره درخواست خود را تکرار کرد.این دفعه رسول خدا به او فرمود :مگر من الگوی تو نیستم ؟ نمی خواهی همانند پیامبر خدا باشی ؟ سوگند به خدا اگر بخواهم کوه های زمین برایم طلا و نقره بشوند .می توانم ولی می بینی که من به آن چه خداوند داده راضی هستم .ثعلبه چند روز دیگر باز درخواست خود را تکرار کرد و گفت یارسول الله دعا کن !خداوند به من ثروتی بدهد ،من هم حق فقرا و نزدیکان و همه را خواهم داد .حضرت وقتی دیدند ثعلبه دست بردار نیست گفت :خدایا !به ثعلبه ثروتی مرحمت فرما .
بعد از دعای رسول خدا .ثعلبه رفت و گوسفندی خرید ،گوسفند به سرعت زیاد شد تا جایی که شهر مدینه برای او تنگ شد .ثعلبه اموال خود را برداشت و به کنار مدینه رفت .

ثعلبه قبلا تمام نمازهایش را در مسجد و پشت سر رسول خدا می خواند ،اما رفته رفته گوسفندانش آن قدر زیاد شد که دیگر نتوانست در نماز جماعت شرکت کند و فقط در نماز جمعه شرکت می کرد .تدریجا گرفتاری دنیا زیادتر شد و روز به روز بر ثروت او افزوده شد به طوری که دیگر نتوانست در کنار مدینه بماند و به ناچار به نقطه دورتری رفت و فرصت نماز جمعه را هم از دست داد .آیه زکان نازل شد پیامبر شخصی را برای گرفتن زکات نزد ثعلبه فرستاد .مامور فرمان پیامبر را به او ابلاغ کرد و از او خواست تا زکاتش را بپردازد . ثعلبه زکات اموالش را نداد و گفت :این همان جزیه است که از یهود و نصارا می گیرند .مگر من کافر هستم ؟مامور برگشت و جریان را خرمت رسول خدا نقل کرد .رسول خدا فرمودند : وای بر ثعلبه وای بر ثعلبه !در همین موقع فورا چند آیه از قرآن نازل شد :
وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَکُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِین‏#فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُون‏#فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إِلی‏ یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ 
و برخی از آنان با خدا پیمان بسته بودند که اگر خداوند از فضل خویش به ما عطا کند، حتماً صدقه (زکات) خواهیم داد و از نیکوکاران خواهیم بود.پس چون خداوند از فضل خویش به آنان بخشید، بدان بخل ورزیدند و (به پیمان) پشت کرده و روی‏گردان شدند.سرانجام به دنبال آن که با خدا در آنچه پیمان بسته بودند، خلف وعده کردند و بدان سبب که دروغ می‏گفتند، (خداوند، روحِ) نفاق را تا روزی که به دیدار او رسند، (روز مرگ یا قیامت)، در دل‏های آنان قرار داد.
دوستان خوبم مال دنیا یکی از امتحانات الهی است که ثعلبه در آن مردود شد.آیا ما در امتحانات الهی قبول می شویم یا مردود می شویم؟؟؟ایا ما حقوق واجب(خمس ، زکات و....) اموال مان را می دهیم؟؟؟؟ 
آدرس آیه:سوره توبه آیه های 75 و 76 و77
آدرس داستان:داستان های بحار الانوار ج 3

یکی از فلزات با ارزش طلا است .اما این فلز به راحتی به این ارزش نرسیده است.بلکه در ابتدا خاک بوده و پر از نا خالصی ،آن را ذوب کرده اند و نا خالصی آن بر اثر ذوب از بین رفته است تا به یک فلز با ارزش تبدیل شده است .انسان می تواند از این فلز نیز با ارزش تر باشد. برای رسیدن به این ارزش باید مانند همین فلز گداخته شود تا ناخالصی های او از بین برود .
خداوند برای این که انسان به ارزش واقعی خودش برسد امتحانات(سختی ها و آسانی های) زیادی پیش روی او قرار می دهد تا خالص و ناخالصی های انسان مشخص شود و انسان برای رفع آن ناخالصی ها تلاش کند .خداوند در این مورد می فرماید:
أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ # وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ#
آیا مردم گمان کردند به حال خود رها می‏شوند و آزمایش نخواهند شد؟!# ما کسانی را که پیش از آنان بودند آزمودیم (و اینها را نیز امتحان می‏کنیم) باید علم خدا در مورد کسانی که راست می‏گویند و کسانی که دروغ می‏گویند تحقق یابد
پیام های آیه
1: ایمان، تنها با زبان و شعار نیست، بلکه همراه با آزمایش است‏(ادّعا کافی نیست، باید عملکرد را دید و قضاوت کرد.)«أَ حَسِبَ‏ ... هُمْ لا یُفْتَنُونَ»
سعدیا گرچه سخندان و نصحیت‏گویی از عمل کار برآید به سخندانی نیست‏
2: آزمایش، یک سنّت الهی در طول تاریخ است. «وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ»
3: حوادث را تصادف نپنداریم همه اسباب آزمایش ما است. «فَتَنَّا»
4:آشنایی با تاریخ و حوادث پیشینیان، مردم را برای پذیرش حوادث آماده می‏کند. «مِنْ قَبْلِهِمْ»
5: دلیل آزمایش‏های الهی، عینی و محقّق شدن علم ازلی خداوند و جدا شدن مؤمنان واقعی و شکوفا شدن استعدادهای درونی و به فعلیّت رسیدن آن ها است. «فَلَیَعْلَمَنَّ ... الَّذِینَ صَدَقُوا وَ ... الْکاذِبِینَ»
آدرس آیه:سوره مبارکه عنکبوت آیه های 2 و 3
آدرس تفسیر :تفسیر نور سوره مبارکه عنکبوت

روزی از کوچه ای می گذشتم که چشمم به چند پسر بچه افتاد که درنهایت شادی بازی می کردند با دیدن شان شاد شدم ولی حیف این شادی دوامی نداشت، زیرا چشمم به گوشه ای افتاد که یک پسر بچه چهار الی پنج ساله ای در آن جا خلوت کرده، و سر را در چهار چوب دست و پایش جای داده بود و گاهی سرش را بالا می آورد و چند قطر اشک از زلال دلش بر گونه هایش جاری می ساخت، نزد او رفتم سرش را در آغوش کشیدم و دلم را به دلش رساندم بدون این که حرفی زده باشم چند لحظه ای این چنین گذشت تا دیدم گونه هایش از شادی گل انداخت، صدای هق هق گریه هایش قطع شد، مثل این بود که به او دنیایی داده باشند و باری را از روی دلش برداشته باشند با زبان کودکانه اش سخنی گفت که تا اعماق جانم سوخت.
با صدایی که کمی از بغض باز شده بود به من گفت مدت ها بود که در چنین آغوش پر مهر و محبتی جای نگرفته بودم و وقتی این هم سن و سالان خود را می دیدم که دست مهربان پدری دست شان را گرم می کند دلم را غبار غم فرا می گیرد و راه گلویم را بغض می فشارد، و حال برای لحظاتی خاطرات پدرم برایم دوباره مجسم شد و انرژی دیگری به من داد. در آنجا بود که یادم به سخنان ارزشمندی افتاد که:
از بهترین نیکی ها، نیکی و محبت به یتیمان است ،،خوشا به حال کسی که به بندگان خدا احسان و نیکی کند و برای روز قیامت توشه ای بردارد .
در اینجا بود که با خود تصمیم گرفتم که این ماجرا را سر لوحه زندگی ام قرار دهم و بدانم که می توان احسان و نیکی را به جان همه انسان ها تزریق کرد و این نهال پر ثمر را در دل انسان ها هر چند بچه ها کاشت و میوه های زیادی از آن برداشت نمود چرا که به قول دانشمندی که می فرمود :احسان و نیکی در حق دیگران اساس فضیلت و خوبی ها است .







ارسال شده در توسط 2ta2